دو سبک پژوهشی را میتوان در حوزۀ تحقیقات آماری، متصور شد: حل مسائل خودانگیخته که انتخاب موضوع عمدتاً با پژوهشگر بوده و اغلب ادامۀ کارهای تحقیقاتی پژوهشگر پس از اخذ مدرک تحصیلی دکتری اوست؛ یا، حل مسئلهای که در همراهی با یک پژوهشگر یکی از رشتههای علمی (به معنی عام آن، چه علوم تجربی و چه غیر آن). انتشار مقالۀ اصیل در هر دو سبک، البته ارزشمند است، اما تردیدی نیست که روش کار دوم، که در آن هدف حل مسئلهای واقعی است، بیشتر بر غنای علمی میافزاید. ناگفته نماند که قریب به اتفاق پژوهشهای آماری در کشور به سبک اول انجام میشود درحالیکه در سبک دوم نهتنها گرهی از کار مملکت ( به شرط واقعاً واقعی بودن مسئله) گشوده میشود، بلکه این کار به تعمیق درک بهتر آمار در بین پژوهشگران سایر رشتهها منجر و همکاری آنها را موجب شده و البته سبب نفوذ بیشتر علم آمار در میان دستاندرکاران رشتههای مختلف دانش میشود. این اعتنای کم به همکاری با پژوهشگران رشتههای دیگر بهویژه زمانی فاجعهبار میشود که مسائل واقعی بسیار با ارزشی در برخی حوزهها وجود دارند که حل آنها تنها از راه همکاری بین آماردانان و پژوهشگران رشتههای دیگر میسر است. در این مقال به چند مورد از چنین کارهای تحقیقاتی که به آنها پرداخته نشده یا توجه بسیار کمی به آنها شده بهاختصار اشاره میشود.